علی ای طلوع هستی به زمان کبریایی
تو به عرش تکیه دادی به نگاه اولیایی
دل عاشقان ربودی به همان چشمه چشمت
چو به عقل داده علمت به ندای راویانی
تو علی فرد اعلی که همان بنده رحمان
تو وصی خاتم نور تو بزرگ سرورانی
چه بخوانمت که هستی تو امام و مقتدایم
به که رو کنم شکایت که تو عدل داورانی
شه عالم کرامت مه آسمان هفتم
تو خلیفه در زمینی تو نگه دار زمانی
...
ز همان غصب خلافت ز همان شکست پهلو
چو شهید گشته زهرا برود چه سایه بانی
برسد زمان عدلت نروند تحت حکمت
چه شده که گشته یاران به لباس دشمنانی
چو زمان قدر آید دل تو قرار آید
همگی یتیم گشته به عروج آسمانی
دلمان شکسته باشد مگر آنکه یار آید
رسد آن ولی مطلق به نجات شیعیانی